حرف پنجم:
حرف پنجم:
یکی از عللی که می توان گفت زمان گذشته(به اصطلاح عرفی) "گذشته" است و یعنی فاطمۀ دیروز، فاطمۀ امروز است و زبان قرآن هم ظاهراً زنده است، این است که زمان؛ گسسته ای و پیوسته ای به این معنای عرفی نیست. وقتی خداوند می گوید "قل..."، یعنی ای پیامبر بگو، می خواهد این را برساند که زمان همچون مکان محدود نیست و حتی قابل محاسبه نیست. در اصل می خواهم بگویم که گذشته و آینده به معنای حقیقی نداریم بلکه این ها همگی قراردادی اند. وقتی خداوند می گوید ای پیامبر بگو، مشاهده می کنیم که با یک زبان کاملاً زنده و حضوری در ارتباطیم. باید گفت کالبد پیامبر نیست اما روحش هست و این باعث زنده بودنش می شود. ما چیزی با عنوان سنت و مدرنیته نداریم. همان چیزی که سنت بوده است بی شک مدرن هم بوده. چیزی هم که الآن مدرن است، چندی دیگر هم سنت می شود. باید گفت سنت هم سنت است و هم مدرنیته و مدرنیته هم مدرنیته است و هم سنت!
پس سنت و مدرنیته ای نداریم. باور کنید اینها فقط اسم است. زمان بحثی عینی نیست که بگوییم این است یا آن. زمان یک بحث کاملاً انتزاعی است. دنیای فانتزی می خواهد و باید آن را تصور کرد. (نصف شب ساعت 1و 20 دقیقه؛ خونمون لنده؛ البته این متن رو قبلاً نوشه بودم؛ 19 دی 93)
موضوعات مرتبط با این مطلب :
فلسفه چیه؟
وقتی دعای فرج خواندن و کامنت کردن به نظرت جوگير شدنه! ؟
وقتی تهمت به مردم میزنی تعریفشان از متن رو قربون صدقه نسبت میدی، ادعای دین داری هم داری؟ سر همین تهمتی که زدی اون دنیا می بینمت!
ببین! بیای از این کامنت ها بگذاری وبلاگ دوزاریت بازدید بیشتر بشه